۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

بدترین بهانه برای بدترین کار.

می گویند،  امسال در دانشگاههای ایران فلسفه تعطیل است؛  تو بخوان فکر کردن محدود است (اگر ممنوع نباشد).
چرا؟ 
میگویند این درسها را قبلی هایی که سواد درست و حسابی نداشتند، غربزده بودند، بد بودند، اخ بودند و.... بد طراحی کردند؛ دانشجویانمان را مجبور کرده بودند با عینک غربی دنیا را نگاه کنند و... .
میگویند: « امسال پذیرش دانشجو را متوقف کرده ایم، تا " پیش فرض "های دروس علوم نسانی را بازبینی کنیم، این "پیش فرض "ها غربیند؛ بچه های طفل معصوم آفتاب، مهتاب ندیده ی ما را از راه به در می کنند؛ بد اندیش میکنند، کژاندیش می کنند.
می گویم:
1-تاریخ علم را خوانده اید؟ دهها سال وشاید صدها سال، دهها و صدها دانشمند درس خوانده و دود چراغ خورده  بحث و جدل و نزاع کرده اند تا بر سر چند اصل و پیش فرض به تفاهم برسند و بعد تازه هزارن هزار دانشمند با استفاده از آن پیش فرضها هر کدام چند صفحه ای و چند خطی به کتاب قطور آن علم اضافه کرده اند آن وقت حضرات عالی می خواهید چند نفری در اتاق فکر محترمتان بنشینید و پیش فرضهایتان را جایگزین پیش فرضهای غلط آن دانشمندان نامحترم بفرمایید؟خوب بقیه اش را چه می کنید؟اصل و پیش فرض که عوض شود اساس کل آن علم فرو می ریزد؛ یک ساله می خواهید کل علوم انسانی را چند نفره بسازید؟
خوب برفرض تصمیمتان این شد که هندسه ای بسازید که اصول و پیش فرضهای اقلیدس غربی نامحترم در آن صدق نکند و دو خط موازیش با حکم وفرمان وبخشنامه ی فلان نهاد محترم ما به هم برسند، بسم ا... ؛ بقیه قضیه های هندسه ی اقلیدسی را ثابت بفرمایید،چندتایی هم مسئله ی حل شده برای بچه های طفل معصوم طراحی کنید.

2-گیرم که راست میگویید؛پیش فرضهای علوم انسانی از نگاه مادی گرای انسان غربی ناشی شده اند، به فلسفه چه کاردارید؟
منظورتان از فلاسفه ی کج اندیش افلاطون و ارسطو که نیست، چون خودتان صبح تا شب حرفها و آرایشان را دانسته و ندانسته در کلام و الهیات و فقه و اصول و عرفان و...تکرار میکنید که اصولا کلام واصول و عرفان و فلسفه ی  ما را اندیشمندانی بنیاد گذاشتند که تحت نفوذ فکری افلاطون و ارسطو بودند و شما و متاخرینی چون شما هم که چون  چیزی از خودتان نداشته اید تا به آرای آن بزرگواران اضافه کنید و داشته ها را روزآمد کنید به تکرار سخن آن بزرگواران بسنده کرده اید؛ منظورتان اپیکور و انسلم و اگوستین وآکویناس هم که نیست که آن بندگان خدا چندخطی بیشتر صفحات کتب فلسفی دانشگاهی ما را سیاه نکرده اند؛ حکما منظورتان دکارت و دکارت به بعد و در یک کلمه فلسفه ی مدرن است.
لطف بفرمایید پیش از آنکه پیش فرضهای فلسفه ی مدرن را تصحیح بفرمایید، بگویید کدام پیش فرض را می گویید؟دکارت بدبخت که همه ی هم و غمش این بود که خودش را از شر پیش فرضها خلاص کند؛ او که شعارش "روی میزت را خالی کن" بود، آن بینوا که حتی "بودن" خودش هم برایش "پیش فرض" نبود و اصلا همین شد که سرآغاز فلسفه ی مدرن شد؛ فلسفه ی مدرن یعنی فلسفه ای که هیچ پیش فرضی ندارد و هیچ چیزی را بدون استدلال و چون وچرا نمی پذیرد.آهان!راستش را از اول بگویید،بفرمایید فلسفه را تعطیل کردیم تا پیش فرضهایمان را به آن وارد کنیم،نگویید می خواهیم پیش فرضهای فلسفه را بازبینی کنیم؛ بگویید میخواهیم چیزی را به کتب فلسفه وارد کنیم که کسی حق نداشته باشد درباره شان چون و چرا کند و هر فیلسوفی هم بدون  مجوز امروز ما در گذشته این کار را کرده بود، سانسورش می کنیم.بگویید فلسفه قلدر است،در همه سوراخی سرک می کشد،چون و چرا می کند؛می خواهیم رویش را کم کنیم تا بچه های طفل معصوم ما را از راه به در نکند و کار به جایی برسد که فردا وقتی حرفی زدیم از ما بپرسند دلیل و برهانت چیست.
3- چند روز پیش سراغ آرشیو مجلاتم رفته بودم و کتاب ماه ادبیات و فلسفه ی مهرماه 1382 را ورق می زدم (از بس که این روزها خواندنی ها راکم کرده اید در این مملکت)،چشمم افتاد به گزارش سخنرانی استاد دکتر مجتهدی؛ چند جمله ای از فرمایشات استاد را نقل می کنم، شما هم بخوانید:
« چرا من باید در ایران به دکارت، لایب نیتس،اسپینوزا و هگل و...بپردازم.ما خودمان سنت فلسفی داریم،ابن سینا و ابن رشد و...داریم...کسی که با صداقت چنین استدلال می کند، احمق است و نمی داند فلسفه شیء نیست که من بگویم دارم یا ندارم، فلسفه فعل فکر کردن است.یعنی چه من دارم! تا فکر نکنم که چیزی ندارم و وقتی فکر کنم همه ی فلاسفه متعلق به من می شوند با فکر کردن من.»
این را نوشتم که عرض کنم لطفا این همه با تحریک عرق ملی و مذهبی مردم فلسفه ی ما و آنها و شرقی و غربی نفرمایید؛ اگر آنها اشتباه کرده باشند دانشجو و استاد ما هم عقل دارند لابد و مچشان را می گیرند.
4-تاریخ علم را که نخوانده اید، معلوم است؛ یک کم تاریخ جهان را بخوانید:
نشنیده اید که در دوران مشعشع عالیجناب استالین در اتحاد جماهیر شوروی فیزیک کوانتم ممنوع بود چون ایده الیستی است؟ خوب چه شد؟اتحاد جماهیر شوروی کجاست و فیزیک کوانتم کجاست؟ نشنیده اید که پیشوای حقیر ملت آلمان با یاسپرس و انیشتین و...چه کرد؟خوب کجا را گرفت؟هایدگر نامی هم که ظاهرا به نازیسم بی علاقه نبود و ریاست دانشگاه هایدلبرگ را پذیرفته بود از خجالت آنچه با یاسپرس شده بود درخواست بازنشسنگی کرد و مثل یاسپرس رفت در خانه نشست.حالا شما بیایید دکتر مجتهدی را که سال هشتاد و دو به شما گفته احمق بازنشسته کنید، خیال می کنید دکتر اعوانی و یونس ادیانی و دکتر حلبی که در دلشان با شما به اندازه ی ما بد نیستند رویشان می شود بیایند رییس دانشکده های شما شوند؟خیال می کنید فلسفه و علوم انسانی با بخشنامه های  شما می میرند؟خیر دانشجوها هم می روند در همان خانه های استادان واقعی درسشان را می آموزند.

نشنیده اید که شیخ اجل فرمود:
کس نیاید به زیر سایه ی بوم
گر همای از جهان شود معدوم
با بازنشسته شدن حاتم قادری و پیروز مجتهدی و ... و تغییر چند کتاب کسی پیش فرضهای شما را نمی پذیرد، فقط دانشگاه از رونق می افتد و دانشجو در خانه و پستو و اینترنت دانشش را میجوید.
5-نه برای فلسفه وعلوم انسانی اتفاق بدی می افتد و نه برای ما جماعت علاقه مند به آنها، فقط شمایید که خودتان را دچار بد وضعیتی کرده اید.آخر برادران به قول شاملو؛ جخ امروز که از مادر نزاده ایم؛ تاریخ جهان بر ما گذشته.کم نبودند آدمهایی که در این کشور چون شما خواسته اند علم و فلسفه را از سر راهشان کنار بزنند، سهروردی ها و عین القضات ها کشته اند؛ ابن سیناها آواره کرده اند، دیدیم که سرنوشتشان چه شد و سر نوشت رای و نظر بلند سهروردی و ابن سینا و ملاصدرای تبعیدی از تختگاه شاه عباس بزرگ چه شد؛ هزار و چند صد سال پیش در این کشور سلسله ای بر سر کار بود که به نام دینی دیگر و به کام صاحب قدرتانی دیگر، نه فقط علم و اندیشه را که حتی خواندن و نوشتن را هم انحصاری کرده بود و داستان کفشگر زاده ای از آن دوران که می خواست خواندن و نوشتن بیاموزد با روایت حکیم توس همچنان در یاد تاریخمان است؛ خوب چه شد؟

دیدید که نه فقط تختشان که دینشان هم به تاوان بدکاری حکومت دینیشان بر باد رفت و امروز بارگاه و پایتختشان زیستگاه عرب زبانانی است که حتی زحمت ثبت جهانی ایوان مدائن را به خود نداده اند و از آن همه شوکت و جاه آیه ی " کم ترکوا "یی بر جای مانده و درسی شده برای دیگران؛ از جمله درودگر زاده ای شروانی که چون از آن بارگاه گذشت،سرود:
هان! ای دل عبرت بین!از دیده عبر کن هان!
  ایوان مدائن را آیینه ی عبرت دان

فاعتبروا یا اولی الابصار
فاعتبروا.