۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

خشم ملی، تفرقه افکنی به نام آزادی بیان و......در قصه ی پر غصه ی قبیله ی ما

اخیرا آقای علی دهباشی تصویر دو نامه از علامه محمد قزوینی، پژوهشگر نامدار فرهنگ و ادب که بیش از پنجاه سال در زمینه های گوناگون به پژوهش پرداخت و نامش را بارها و بارها در تصحیحات بی نظیر متون کهن و آثار گرانبهای پژوهشی دیده ایم، را در اختیار استاد ایرج افشار قرار داده و ایشان هم با دقت خاص خود متن تایپی و تصویر هر دو نامه را منتشر کرده.
البته این نامه ها معتلق به دوران جا افتادگی و میانسالی علامه  قزوینی  که به تعبیر زنده یاد مهدی اخوان ثالث، " فیش" را هم به "وریقه"(مصغر ورقه به معنی برگک) ترجمه می کرد و شاید اگر به کارش می آمد "فیلم" و "تلفن" را هم به عربی ترجمه می کرد و در فارسی به کار می برد و هر نوشته اش سرشار بود از جملات موی شکافانه و دقیق با جمله های دراز و پر از اصطلاحات بیش از حد عربی و پر خط و خال و علامات و نشانه های نسخ و نسخه بدلها و شماره ی صفحات و "رجوع کن" ها و حاشیه ها و...نیست؛ بلکه نوسینده محمد قزوینی جوان است که دراروپای پیش از جنگ جهانی اول مشغول تحقیق و بررسی متون کهن بوده و کشف را" دبوشه"، افکار عمومی را" اوپی نیون پابلیک" و مشروطه را "کنس تی توسیون" می نوشته.
نامه ها خطاب به احتشام السلطنه، رییس مجلس مشروطه،  است و در آنها قزوینی شکایت و خبر به احتشام السلطنه می برد که میرزا عبدالحسین وحید الملک شیبانی، که در آن ایام خبرنگار روزنامه ی تایمس انگلستان در تهران بود، خیانت پیشه کرده  و به قول علامه ی قزوینی جوان "آژان کاپیتالیستها" شده.اما ماجرا چه بوده؟از زبان خود محمد قزوینی بخوانیم:
آقای سید محمد طباطبایی و آقای آقا سید عبدلله[بهبهانی: پرسه گردی] را متهم نموده که از کنس تی توسیون راضی نیستند و مجبورا بر حسب ظاهر با آن همراهی می نمایند و از کساد بازار دست حیرت به دست می مالند و آقای آقا سید عبدلله را صریحا متهم نموده که در عهد اتابک در خفیه بر ضد مشروطه و تخریب آن کار می کرد.
چند تا لیچار به این وحیدالملک تفرقه افکن که لابد در سپاه سایبری  دشمنان مشروطه بوده و می خواسته بین اعضای جنبش تفرقه اندازی کند و تازه برای آیت الله تایمس لندن(به قول بعضی چپی ها و سلطنت طلبهای خودمان که به بی بی سی می گویند آیت الله بی بی سی) خبر فرستی می کرده، بدهیم و ادامه نامه را ببینیم:
خطبه ی سید جمال[واعظ اصفهانی پدر زنده یاد جمال زاده: پرسه گردی] را که در روز اربعین عباس آقا خطاب به مردم کرده و می گوید :ای بچه های ایران روح عباس آقا از قعر قبر شما را به صدای بلند دعوت می کند که پیروی از او بکنید و هرکس را مانع پیشرفت مشروطه می دانید به همان وتیره از میان بردارید،[ارسال و منتشر کرده]
                                                         میرزا عبدالحسین وحیدالملک شیبانی
                                          
خوب من هم با شما موافقم چه ایرادی دارد؟ آقا سید جمال فرمان خشم ملی صادر فرموده و بنا بوده مردم ازروشهای رهبران بی عرضه شان که فقط بلد بودند مهاجرت کنند و به مظفرالدین شاه نامه بنویسند و به ناصرالدین شاه بگویند شاه شهید دست بردارند 
و حق عمله ی استبداد را کف دستشان بگزارند.وحیدالملک هم همه ی این نطق پرافتخار را در مقاله ای به لندن تلگراف کرده تا حساب کار دست حامیان اروپایی قاجاریه بیاید که این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست.ظاهرا عصبانیت قزوینی از این اینجا بوده که:
تایمس فورا دم این مطلب را چسبیده و در مقاله ی دیگری می گوید:لازم نیست که مشروطه این قدر ریشه اش از خون آب بخورد و محبتی که رادیکالهای ما به این "بچه های محبوب ایران" دارند و می خواهند مصالح ما را در شرق فدای ترقی این "بچه های ایران" بنمایند به کلی بی موقع و ناسزوار است.
نامه ادامه دارد اما همین قدر برای بیان مقصود ما کافی است.
این چند خط را نوشتم تا به یاد بعضی ها بیاورم: جخ امروز از مادر نزاده ایم، تاریخ جهان بر ما گذشته.
صد سال پیش هم چون امروز روزنامه نگاران و منتقدانمان را به خیانت و تفرقه افکنی متهم می کردیم؛ صد سال پیش هم می خواستیم انتقام شهدایمان را با خون بگیریم و عجبا که انگلیسی ها همان صد سال پیش می پرسیدند که آیا لازم است مشروطه ی اینها ریشه اش این همه از خون آب بخورد؟
من نمی دانم چه تصمیمی درست و چه تصمیمی غلط بوده و هست.نمی دانم اگر مشروطه خواهان در عصر مظفری با کشتن چند نوکر استبداد و دشمن آزادی از دربار زهره چشم درست می گرفتند آیا محمدعلی میرزا جرات به توپ بستن مجلس را به خودش می داد و آن همه خون به پا می شد یا خیر؟ نمی دانم آیا صلاح بوده که وحید الملک کمترین اختلافات ملت ایران را به اطلاع دویست میلیون اجنبی(عدد دویست میلیون از قزوینی است در نامه ها احتمالا ساکنین کل اروپا منظور نظرش بوده) برساند و اینکه آیا مصلحت انقلابی مانند مشروطه ایجاب می کند یا نمی کند که آزادی چند نفری مثل وحیدالملک محدود شود.اما یک چیز را نیک می دانم :
مسائل امروز ما همان مسائل صد سال پیش است.صد سال است خواسته ایم با جنبشهای متفاوت و انقلابهای متفاوت حلشان کنیم و نتوانسته ایم.چه خوب است یکبار هم که شده به تاریخمان رجوع کنیم و درس بگیریم.این دقت در ناریخ برای درس گرفتن فارغ  از باورهای ایدئولوژیک (که این فراغت بسیار مهم است ورنه چه بسیار آدمهای ایدئولوژیکی که از همین چند خط نامه ی قزوینی هم استنباط می کنند که دیدی!دیدی!هرچه ما از اول می گفتیم درست بود و بعد نتایج متضادشان را بیان می کنند.) و بحث کردن در باره ی نتایج و درسها و پندهای تاریخ برای همه ما ضروری است.